هنرنگار

کارگاه نویسندگی و کارگردانی

هنرنگار

کارگاه نویسندگی و کارگردانی

اگر جوانان معتقد ما، با ذخیره ارزشمند استعداد که در آنان هست، و با زمینهء مساعدی که انقلاب برای آنان فراهم آورده و با بهره گیری از سوژه های بدیع و بی نظیری که صحنه های انقلاب و جنگ تحمیلی در اختیار آنان نهاده، و نیاز مبرمی که امروز به هنر نمایشی برای رسوخ و گسترش مفاهیم انقلابی احساس می شود، همت خود را صرف تئآتر و سینما کنند و تکنیک و محتوی را پیش ببرند؛ پس از چندی، انقلاب اسلامی خواهد توانست برجسته ترین آثار هنری در این رشته را به دنیا عرضه کند و بشریت به یکی از ارزشمندترین هدایای اندیشه الهی و اسلامی دست خواهد یافت.
( مقام معظم رهبری دامةبرکاته)
نویسندگان

( به اضافه نقد استاد آیتی بر این مطلب در قسمت نظرات)

 

از آن جایی‌ که ابزار کار در دسترس‌ همه‌ هست‌، پس‌ فکر می کنیم‌ می توانیم‌ بنویسیم‌، اما ط‌ولی‌ نمی کشد که‌ می بینیم‌ مسئله‌ به‌ این‌ سادگی هم‌ نیست!

نویسندگان‌ موفق‌ منضبط ترین‌ افرادند. آنها از وقت‌، به بهترین نحو بهره می گیرند. صفحات‌ سفید کاغذ را مقابل خود می بینند. روزانه‌ مقدار مشخصی‌ می نویسند و دست‌ نوشته هایی‌ عالی‌ تحویل‌ می دهند.

اما اگر به‌ حرفه‌ فیلمنامه نویسی‌ علاقه مند هستید، علاوه‌ بر ویژگی های‌ معمولی‌ همه‌ فیلمنامه نویسان‌ باید شش‌ ویژگی بسیار مهم‌ را نیز داشته باشید.

بانکر هانت‌ بیلیونر می گوید: موفقیت‌ ساده‌ است‌؛ نخست‌ باید مشخص‌ کنید که‌ به طور دقیق چه‌ می خواهید و سپس‌ بهای‌ رسیدن‌ به آن‌ را بپردازید.

آیا شما مایل‌ به‌ این‌ کار هستید؟ آیا می دانید که‌ هر فیلمنامه نویس‌ موفق‌ چه‌ سختی هایی‌ را بر خود هموار می کند؟

بسیاری‌ از مبتدیان‌، تنها به‌ نوشتن‌ می اندیشند، بدون آنکه‌ به‌ دردسر یادگیری‌ فکر کنند. آنان‌ معتقدند نوشتن‌، کار دشواری نیست‌ و تنها رویای‌ پولدار شدن‌ را در سر می پرورانند. فکر می کنند کل‌ کاری‌ که‌ باید انجام‌ دهند، تهیه‌ ابزار کار، حضور در کلاس‌، مط‌العه‌ چند کتاب‌ و سپس‌ شروع‌ کار است‌؛ البته‌ همه‌ اینها برای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ شش‌ ویژگی‌ لازم‌ است‌. از آن جایی‌ که ابزار کار در دسترس‌ همه‌ هست‌، پس‌ فکر می کنیم‌ می توانیم‌ بنویسیم‌. اما ط‌ولی‌ نمی کشد که‌ می بینیم‌ مسئله‌ به‌ این‌ سادگی هم‌ نیست.‌

بیایید با نگاهی‌ اجمالی‌ به‌ آنچه‌ فیلمنامه نویسان‌ موفق‌ به ط‌ور روزمره‌ انجام‌ می دهند، رمز موفقیت‌ آنان‌ را دریابیم:

 

1. انگیزه ای‌ قوی‌ برای‌ نوشتن‌

نویسندگان‌ موفق‌ بدون‌ انگیزه‌ و هدف‌ به‌ جایگاه‌ امروزی‌ خود نرسیده اند. همه‌ آنها دلایل‌ متفاوتی‌ برای‌ نوشتن‌ دارند که برخی‌ از آنها کم‌ و بیش‌ اهمیت‌ بیشتری‌ دارند. این‌ دلایل،‌ خواه‌ برای‌ بیان‌ منظ‌ور باشد یا روزنه ای‌ برای‌ تخیلات‌ و یا میل‌ به‌ سرگرم‌ کردن‌ افراد، برای‌ نویسندگان‌ واقعی‌ رضایت بخش‌ نیست‌. آنها از نوشتن‌ تنها برای خودشان‌ لذت‌ می برند.

اما پیش‌ از دست‌ کشیدن‌ از کار به‌ دلیل‌ غیرعملی‌ بودن‌ طرح شما‌، به‌ یاد داشته‌ باشید که‌ دلایل‌ خوب‌ و بد وجود ندارند. شما تنها به‌ یک‌ دلیل‌ مؤثر احتیاج‌ دارید؛ حتی‌ اگر بسیاری‌ از نویسندگان‌ می گویند که‌ از نوشتن‌ لذت‌ می برند، چون‌ دوستش‌ دارند، اما افرادی‌ هم‌ هستند که‌ از این‌ کار بیزارند و در عین‌ حال‌ هنوز آثار خوبی‌ از خود بر جای‌ می گذارند. «منیت»‌ یک‌ عامل‌ مؤثر و قوی‌ برای‌ نوشتن‌ است‌ خواه‌ نویسنده‌ با آن‌ موافق باشد، خواه مخالف.

هر یک‌ از ما می تواند اعتراف‌ کند که‌ برای: پول‌، شهرت‌، انتقام‌ و یا برای‌ اینکه‌ توانایی‌ خود را به‌ اثبات‌ برساند، می نویسد. شما باید وسوسه‌ و یا به‌ گفته‌ «لینو هانتر» عشق‌ نوشتن‌ را داشته‌ باشید. همه‌ نویسندگان‌ موفق‌ صرف‌ نظ‌ر از انگیزه شان‌ به‌ کار و زندگی‌ خود عشق‌ می ورزند.

آنان می دانند لازمه‌ موفقیت‌ چیست‌ و برای‌ رسیدن‌ به خواسته‌ خود از هیچ‌ کوششی‌ فروگذار نمی کنند و باید اینط‌ور هم باشد. شهرت‌ و زندگی آنها‌ در گرو آن‌ است.‌

 

2. ایجاد ‌معیاری برتر و عالی

می توان‌ گفت: چون فیلمنامه نویسان‌ موفق‌ بهتر از ما کار می کنند، موفق اند؛ آنها می توانند نوشته‌ خوب‌ را از بد تشخیص‌ دهند. هنگام‌ کار، زمان‌ لازم‌ را برای‌ پیشرفت‌ مهارتشان‌ در نظر می گیرند.

آنان می دانند لازمه‌ موفقیت‌ چیست‌ و برای‌ رسیدن‌ به خواسته‌ خود از هیچ‌ کوششی‌ فروگذار نمی کنند و باید اینط‌ور هم باشد. شهرت‌ و زندگی آنها‌ در گرو آن‌ است.‌

بنابر این، شما به صورت فردی‌ مبتدی‌ لازم‌ است‌ این‌ معیارها را بشناسید و کار خود را به‌ نسبت‌ آن‌ بهبود بخشید. نوشته‌ بزرگان‌ را بخوانید و آنها را با کار خود مقایسه‌ کنید. سپس‌ به‌ تفاوت‌ آنها پی خواهید برد. ‌این‌ کار موجب‌ می شود کیفیت‌ کار بالا رود.

به‌ قول‌ «ارنست‌ همینگوی‌» بزرگترین‌ موهبت‌ برای‌ هر‌ نویسنده‌ خوب‌، آن است‌ که‌ قوی‌ و دقیق‌ باشد. پس‌ فرق‌ نوشته‌ خوب‌ و بد چیست‌؟ استادان فن‌ معتقدند نوشته‌ خوب‌، انسان‌ را دگرگون‌ می کند. شخصیتهایش‌ هماهنگ‌ و داستانش‌ پیچیده‌ است‌. انسان‌ را متحیر می کند و رضایت‌ عاطفی‌ او را برمی انگیزد و اگر کلیشه ای‌ و خسته‌ کننده‌ باشد، بد است.‌

اگر می خواهید در جایگاه فیلمنامه نویس‌، مهارت شما افزایش یابد؛ باید پیش‌ از اینکه‌ درباره‌ کارتان‌ قضاوت‌ کنند، خودتان‌ خوب‌ و بد آن‌ را تشخیص‌ دهید.

 

3 .تکیه‌ بر ادراک‌ و نوشتن‌

آنچه‌ انسان‌ را به‌ هیجان‌ می آورد، فیلمنامه نویسان‌ موفق‌ هرگز به‌ خود اجازه‌ نمی دهند فکرشان‌ تسخیر شود. آنها مطالبی را می نویسند که‌ ایشان را به هیجان‌ می آورد و هرگز در این‌ خصوص‌ تردید نمی کنند.

بیشترین‌ توصیه‌ در این‌ باره‌ این‌ است‌ که‌ هر چه‌ می‌دانید بنویسید. اما گاه‌ این‌ نوشته‌هاممکن‌ است‌ برای‌ شما و مخاط‌بان‌ خسته‌ کننده‌ باشد.

احساس‌، نوشته‌ شما را بهتر می‌کند. آنچه‌ موجب‌ هیجانتان‌ می‌شود شمارا به‌ وجد آورده‌ و مجذوب‌ خود می‌سازد چون‌ از احساس‌ شما برخاسته‌ است‌.

نگران‌ روش‌ نباشید و همیشه‌ آنچه‌ را می‌بینید، ننویسید چون‌ تا بخواهید شروع‌ کنید به‌ اندازه‌ دو سال‌ عقب‌ افتاده‌اید.

تردید فکر را مختل‌ می‌کند. خواستن‌ توانستن‌ است‌ مط‌مئن‌ باشید نوشته‌تان‌ تاثیرگذار خواهد بود.

 

حالا دیگر مشکلی‌ وجود ندارد. آثار دیگر را بخوانید و از تهیه‌ کنندگان‌ بپرسید به دنبال‌ چه‌ هستند؛ اگر آنچه‌ در جستجویش هستند، همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ موجب‌ هیجان‌ شما می شود، تصمیم‌ به‌ نوشتن‌ بگیرید و باز هم‌ به‌ عمومیت‌ اثرتان‌ که‌ برخی‌ آن‌ را عاملی‌ تجاری‌ می نامند، فکر کنید. از زمانی‌ که‌ سرگرمی‌ جمع‌ مورد نظ‌ر است؛‌ هنر نقطه‌ مقابل‌ تجارت‌ است.‌

در مبحث‌ هنر، هدف‌ سرگرمی‌ مخاطب‌ است‌، مگر اینکه‌ برای‌ سرگرمی‌ خودتان‌ بنویسید. فرصت هایی‌ را که‌ می خواهید با داستانتان پیشنهاد کنید، بسیارند و شما تنها هنگامی در کارتان‌ موفق‌ خواهید بود که‌ طبق‌ خواسته‌ مردم‌ و استودیوها بنویسید. این‌ امر به آن معنا نیست‌ که‌ برده‌ آمار و ارقام‌ شوید، بلکه‌ به آن معناست‌ که‌ باید مطلب‌ و نوشته‌ خود را با کسانی که‌ شهرت‌ جهانی دارند، پیوند دهید.

 

4. نظ‌م‌ در نوشتن‌ و تعیین‌ اهداف‌

تعجب‌ خواهید کرد اگر بدانید برخی‌ از نویسندگان،‌ حتی‌ قبل‌ از نوشتن‌ آثار خود آنها را به‌ قیمت‌ میلیون ها دلار می فروشند. نویسندگان‌ موفق‌ بسیار منظبط هستند. آنها نوشتن‌ را امری‌ ضروری‌ می دانند و هنگامی‌ که‌ کسی‌ می گوید بیش‌ از حد گرفتارم این‌ به آن معناست‌ که‌ کارهای‌ دیگری‌ وجود دارد که‌ شخص‌ بیشتر به‌ اجرای آن‌ تمایل دارد و کاملا واضح است‌ که‌ میل‌ به نوشتن‌، باید با عمل‌ همراه‌ باشد؛ در غیر این صورت به‌ خودی‌ خود معنا ندارد.‌

فیلمنامه نویسان‌ موفق‌ منتظ‌ر نمی مانند تا به‌ آنها الهام شود؛ البته‌ مواقعی‌ هم‌ است‌ که‌ در نوشتن‌ تعلل‌ می کنند؛ اما با این حال،‌ بالاخره‌ می نویسند. آنها به خوبی‌ می دانند که وظیفه آنها‌ نوشتن‌ است‌ و موفقیت شان‌ در گرو چیست‌ و درست‌ به‌ همین‌ دلیل‌ تا زمانی‌ که‌ اطلاعات‌ به‌ ذهنشان‌ خط‌ور می کند، منتظ‌ر می مانند.

رایج ترین‌ شیوه‌، تعیین‌ اهداف‌ نوشتن‌ است‌ که‌ عبارت است‌ از: تعداد ساعات‌ نوشتن‌ و تعداد صفحات‌ و صحنه هایی‌ که‌ باید روزانه‌ نوشته‌ شود؛ اگر با خودتان‌ عهد کنید که‌ چنانچه‌ تا پایان‌ از پشت‌ میز کارتان‌ بلند نشدید، به‌ خود جایزه‌ بدهید؛ متوجه خواهید شد که‌ چقدر زود نوشتن‌ هر فیلمنامه را تمام‌ خواهید کرد؛ البته‌ باید قدم‌ به‌ قدم‌ پیش‌ بروید.

فرق‌ بین‌ نویسندگان‌ موفق و کسانی‌ که‌ رویای‌ موفقیت‌ را در سر می پرورانند، این‌ است‌ که‌ گروه‌ اول‌ در پایان‌ هر روز نسبت‌ به‌ روز قبل‌ صفحات‌ بیشتری نوشته اند.

 

5. پی بردن‌ به‌ اصول‌ کار و سازگاری‌ با آنها

آنچه‌ نویسندگان‌ بلندپرواز از منابع‌ خبری‌ می دانند مقالات‌ فریبنده‌ درباره‌ فروش‌ فیلم ها و دستمزدی‌ است‌ که‌ به‌ بازیگران تعلق‌ می گیرد. اما واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ چنانچه‌ فیلمنامه نویس‌ نباشد، تولیدکننده‌، کارگردان‌، بازیگر، همه‌ و همه‌ از آبدارچی گرفته‌ تا فیلمبردار دست بسته می مانند. هیچ کس‌ بدون‌ نوشته‌ قادر به‌ کار کردن نیست‌؛ با این‌ حال، در مراحل‌ فیلمسازی‌ به فیلمنامه نویسی‌ آن طوری که‌ باید توجه‌ نمی شود.

نویسندگان‌ بلندپرواز باید بدانند چنانچه‌ اثر آنها به‌ فروش‌ نرسد و یا حمایت نشود، موفق‌ نخواهند بود. اگر دست اندرکاران‌ بدانند که‌ نوشته‌ شما به‌ پیشرفت‌ کار آنها کمک‌ می کند، شما را دوست‌ خواهند داشت‌؛ در غیر این صورت،‌ شما را به‌ فراموشی‌ خواهند سپرد.

پس‌ چنانچه‌ خود را با شرایط‌ وفق‌ ندهید، باید خود را برای سرخوردگی‌ آماده‌ کنید. نویسندگان‌ موفق‌ واقعیت‌ امر را می دانند و خود را با آن‌ وفق‌ می دهند. آنها می دانند که‌ کارشان‌ بازنویسی‌ می شود‌ و با ستارگان‌ فیلم‌ و کارگردانان‌ پیش‌ می روند و وظ‌یفه‌ آنها کیفیت‌ و کار خوب‌ است.‌

 

6. برانگیختن‌ احساسات‌ در خواننده‌

شاید باور نکنید اگر بگوییم‌ بهترین‌ عنصر در هر داستان‌ و یا مهمترین‌ دلیلی‌ که‌ افراد را وادار به‌ سینما رفتن‌، رمان‌ خواندن‌، تماشای‌ تلویزیون‌ و دیدن‌ نمایشنامه‌ می کند، عنصری‌ است‌ که‌ در آثار مبتدیان‌ وجود ندارد و آن‌ عواطف‌ و احساسات‌ است.‌

تأثیر هر فیلمنامه‌ در برقراری‌ ارتباط‌ عاطفی‌ با خواننده‌ یا بیننده‌ است‌. اگر نگاهی‌ به‌ فیلم های‌ روز بیندازید، خواهید دید که‌ همه‌ آنها به‌ بیننده‌ وعده‌ هیجان‌، تأثیرگذاری‌، شگفتی‌، ابهام‌، رضایت‌ و جذابیت‌ می دهند. آیا اثر شما می تواند این‌ وعده ها را عملی‌ کند؟

هر بار که‌ تصمیم‌ به‌ نوشتن‌ می گیرید در هر لحظه‌ نگران‌ از دست‌ دادن‌ خوانندگان خود‌ باشید. در هالیوود، بدترین‌ جرم‌ این‌ است‌ که‌ خواننده‌ یا بیننده‌ هر فیلم‌ بگوید پایان‌ داستان‌ چه‌ شد؟

هیچ‌ خواننده ای‌ وقت‌ خود را صرف‌ داستانی‌ خسته‌ کننده‌ نمی کند و هیچ‌ بیننده ای‌ ۸/۵ دلار برای‌ یک‌ فیلم‌ کسل‌ کننده نمی پردازد.

فیلمنامه نویسان‌ موفق‌، اثر خود را بازنویسی‌ می کنند تا هم‌ خود و هم خواننده از آن تأثیر بگیرند.

 

 پیشنهاد آخر

در پایان،‌ اگر بنا باشد به‌ شما پیشنهادی‌ کنم، آن‌ پیشنهاد این‌ است‌ که‌ هرگز به‌ فکر این‌ نباشید که‌ چگونه‌ وارد بازار کار شوید، بلکه‌ به‌ این‌ فکر کنید که‌ چط‌ور خواننده‌ از آن ‌تأثیر بگیرد.

به یاد داشته باشید که‌ هر فیلمنامه نویس‌ بالاخره موفق‌ شد‌ نظر تهیه کننده‌، شرکت‌، همکار و یا خواننده‌ را به‌ خود جلب‌ کند.

مط‌مئن‌ باشید سرانجام‌ موفق خواهید شد؛ البته‌ سعی‌ کنید رفتار، عادت‌، مهارت‌ و ط‌رز برخورد خود را بهتر کنید.

اگر این‌ شش‌ ویژگی‌ مؤثر بود، آنها را امتحان کنید؛ در غیر این صورت، توانایی های‌ خود‌ را توسعه‌ دهید. خیلی‌ هم‌ جدی‌ برخورد نکنید. بازی‌ و استراحت‌ کنید، بخورید، بخندید، عشق بورزید، بخوابید و بنویسید و روزانه‌ هر قدر که‌ لازم‌ باشد تکرار کنید.

-------------------------------------------------------------------------------

منبع: نقد سینما/گرد آوری: گروه سینما و تلویزیون سایت تبیان زنجان

موفق باشید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۹
مسافر

نظرات  (۳)

بسمه تعالی
با سلام و عرض ارادت خدمت هنرمندان عزیز
شش ویژگی نویسنده موفق را خواندم و نکاتی را که مورد نظر حقیر بود در این خصوص بیان می کنم.
_ بر خلاف ویژگی اول ما می نویسیم چون به راه و اندیشه خود ایمان داریم . ما می خواهیم راه و اندیشه یمان را جهانی کنیم . نه اینکه دنبال کثرت مخاطب باشیم که آنهم خوب است . اما بیشتر به تعالی انسانها فکر می کنیم. هرچند این نوشته ها در ابتدا نتیجه ای هم نداشته باشد.پس برای پول نمی نویسیم.ویا نه !حتی انکه بخواهیم خودِ خودمان که همان" منیت "است بر نوشته هایمان تاثیر بگذارد. پس ما بر اساس اعتقاد درستمان برای "منیت"هم نمی نویسیم.انسان مسلمان "منی"ندارد که با آن بخواهد "منیت"را تفسیر کند.اگر این گونه شد می توان انگاشت که ما ورای "منیت"،"انتقام"،"پول"و...می نویسیم ما می خواهیم انسانها رشد کنند .عبرت بگیرند و متعالی شوند این تعالی شاید به نفع دنیای مادی ما هم نباشد . ولی می نویسیم که ایندگان از گذشتگان درس بگیرند در جهت کمال .
_ ما می نویسیم و تصمیم می گیریم اصولمان را هم چون یک فیلمنامه نویس حرفه ای به منصه ظهور برسانیم . مطالعه می کنیم و آثار دیگران را هم به عنوان عبرت آموزی و آموزش احترام می کنیم ولی نه برای شهرت و هرگز برای شهیر شدن نمی نویسیم که این حربه شهرت را شیطانی می پنداریم.
- این که در این نوشته آمده است که "هنر هدفش سرگرمی مخاطب است"را حقیر نمی پذیرم شاید یکی از کارکردهایش هم سرگرمی باشد ولی این سرگرمی هم لغو نیست ،تعالی است .هدف هنر تعالی مخاطب است . هنر راه میان بر است به سمت قله های پیشرفت آن هنر مندی موفق است که را ههای میان برتر و کوتاه تر برای رسیدن به قله معرفی کند که این راه هم جاذبه دارد هم موجب رشد و تعالی است.این راهها مکاشفه اش هم جلب مخاطب می کند راههای تجربه نشده و غیر تکرار است اگر به سمت تکامل و رشد انسان باشد ما موفق بوده ایم ،متن موفق بوده است .و نویسنده موثر نوشته است.اگر به سمت سیر نزول باشد و مخاطب عبرت نگیرد از هدف دور شده ایم هرچند جذاب باشد .
_ اینکه قرار است"طبق خواسته مردم و استودیو ها "بنویسیم . این پسند مردم همواره هدف نیست این بیراهه است این کژراهی است . برای رشد وتعالی انسانها بنویسید ممکن است در ابتدای امر هم به مذاق مخاطب هم خوش نیاید ."عسی ان تکرهوا شیئاو هو خیر لکم و..."این که تصور کنیم که چون مردم و استودیو ها پسندیدند و پول دادند ،موفق بوده است این خلاف عقلانیت است و نظر حقیر این بود در بعضی از مواردی که ذکر شده بود از این اندیشمندان مادی گرا.و این مطالب را که عرض کردم شعار نیست به گمانم اگر در اندیشه های بزرگان شیعی هم تورق کنید از این مفصل ترش را می بینید .
_ دوستان و عزیزان هنرمند بر انگیختن احساس بیننده شاید پول آوری داشته باشد ولی قرار نیست هر احساسی از بیننده تحریک شود .ما اگر قائل باشیم به این که احساس بیننده بر اساس عقل و منطق و حکم شرع تحریک شود ،توسعه یابد ،قلیان کندوسپس به صورت منطقی فرو کش نماید . به نظر بیننده را با احساس منطقی همراه ساخته ایم شاخک هایش را تحریک کردهایم . عقل و شعورش را با لا برده ایم. پس قرار نیست در نوشته هایمان هر احساسی را صرفا به خاطر مخاطب تحریک کنیم .و ...ادامه دارد انشاالله

بحث تعالی انسان از نظر فلاسفه اسلامی:
در مبحث اول درباره تعالی انسان مطالبی ذکر شد و نوشته زیر که برگرفته از مطالب یک سایت است مکمل مطالب فوق است . انشا الله مورد بهر برداری قرار گیرد.

مدل تعالی انسان در نظام پویای مدیریت رحمانی :


مقدمه


این سؤال بیان دیگری از مسئله مدینه فاضله یا ایدئولوژی رهائی بخش است. مدینه فاضله، آرمان شهر یا اتوپیا یکی از مهم ترین موضوعات قلمرو حکمت قدیم تا به امروز بوده است. مدینه فاضله افلاطون قدیمی ترین و مشهور ترین مدل تعالی انسان است که در کتاب «جمهوری» تصویر شده است. جامعه ایده آلی افلاطون جامعه ای دهقانی – برده داری است و این مدینه فاضله اساسا تحکیم نظام اشرافی فئودال ها و برده داران است که بایستی با رعایا مهربان باشند. البته در رأس این حکومت هم بایستی فلاسفه قرار داشته باشند. امروزه این نوع جمهوری را هیچ گروهی از بشر مطلقا نمی پذیرد و اصلا شرایط آن هم وجود ندارد. مسئله مدینه فاضله که بعد از دوران شکوه مند فلسفه یونانی به فراموشی سپرده شده بود، یک بار دیگر در قرون وسطا مورد توجه قرار گرفت و متفکری چون آگوست کنت در کتابی به نام «شهر خدا» مدلی معنوی از شهر برگزیده خدا ارائه نمود. مقارن با این مسئله، در عالم اسلام فیلسوفی چون فارابی در کتاب «آراء اهل مدینه فاضله» درباره آرمانشهر اسلامی و ریاست آن به بحث پرداخت. فارابی به عنوان یکی از بزرگ ترین فلاسفه جهان اسلام که فلاسفه به او لقب معلم ثانی را داده اند – معلم اول ارسطو است – مدینه فاضله افلاطون را در قالب اسلامی ارائه داد. لذا مدینه فاضله او به واقعیت نزدیک تر بوده و عادلانه تر است. در هر دو مدینه فاضله افلاطون و فارابی، رهبر حکیم، اسوه کمال جامعه تلقی می شود که بایستی جامعه را تربیت کرده، همچون خود سازد؛ لذا رهبر بایستی اسوه کامل انسانیت باشد. فارابی در بیانی استعاری مدینه فاضله را به بدن انسان تشبیه کرده و می نویسد: "این بدن قلبی دارد که همه اعضای سالم بدن از آن متابعت می کنند. رئیس مدینه به منزله قلب اجتماع است".[1] فارابی، همچنین به شرح جامعه‌هایی که مقابل مدینه فاضله‌اند، پرداخته و آنها را به نام‌هایی؛ چون مدینه جاهله، مدینه فاسقه، مدینه ضاله و مدینه متبدله شناخته‌است.


در جهان امروز دو ایدئولوژی آرمان شهری مدون در جامعه فعالیت می کند و ادعای نجات دارد: لیبرال دموکراسی (سرمایه داری و امپریالیزم) و سوسیالیست (با دو گرایش دموکراتیک و کمونیستی). ایدئولوژی سومی که با انقلاب اسلامی ایران مطرح شده، ایدئولوژی اسلامی است که تلاش ها در تدوین هرچه بهتر این ایدئولوژی ادامه دارد. در این مقال با توجه به پیشگام بودن فارابی در ترسیم مدل تعالی اسلامی پاسخ را با اساس قرار دادن دیدگاه های فلسفی ایشان، در دو بخش آرمان شهر و انسان شناسی پی خواهیم گرفت.
الف. آرمان شهر:
مهم‌ترین اندیشمندان مسلمان که به تفکر در باب مدل تعالی انسان یا همان مدینه فاضله پرداخته اند، ابونصر فارابی، ابن سینا، ابن رشد و ابن خلدون می باشند که در میان ایشان فارابی جایگاه یک مؤسس را دارد. فارابی کسی بود که برای نخستین بار فلسفه سیاسی را به صورت مدون در فرهنگ اسلامی وارد ساخت و متفکرانی؛ مانند ابن سینا، ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد از او متأثر شدند. در اوج درخشش فرهنگ اسلامی، ابونصر فارابی، حکیمی فرزانه از خاور ایران، اندیشه شهر آرمانی را در کتاب خود به نام «آراء اهل مدینه فاضله» مطرح ساخت و جامعه ای آرمانی بر پایه اندیشه فلسفی و در قالب مفاهیم شریعت اسلامی پی افکند. اصطلاحات فلسفه سیاسی فارابی، عموماً از قرآن برداشته شده اند. صفت «فاضله» گویای آرمان حکیم در جست و جوی کمال مطلوب برای جامعه است. چنین نگرشی، افزون بر این که از مفهوم اسلامی "دار الاسلام" سرچشمه می گیرد، بسی فراتر از محدوده جغرافیایی ملت ها است. دریافت فارابی از جامعه کامل، جامعه‌ای بزرگ است که ملت های بسیار را در برگرفته و چنانچه رهبری آرمانی، زمام را به دست گیرد، «مدینه فاضله» در محدوده آن تحقق خواهد یافت. مدینه فاضله فارابی، جامعه ای است کاملا روحانی که تصور جزئیات آن بسی دشوار است. با این که بحث وی گسترده و مفصل است، اما همه جا به کلی گویی بسنده می‌کند و به روابط ملموس سیاسی و اجتماعی نمی پردازد. برای درک نظام طبقاتی مدینه فاضله، آگاهی اجمالی به دستگاه فلسفی فارابی ضرورت دارد؛ زیرا ساختار شهر آرمانی وی برداشت عقلانی او از نظام کائنات است. در دستگاه فلسفی فارابی، همه کائنات از فیضان وجود نخست یا ذات پروردگار پدید آمده است و موجودات عالم در نظامی متنازل قرار گرفته اند. بدین ترتیب که پس از موجود نخست که مبدأ المبادی است، سلسله مراتب موجودات عالم به ترتیب قاعده «الأنقص فالأنقص» از کمال به نقصان سیر می‌کند تا به مرحله‌ای می رسند که گامی فروتر از آن، نیستی محض است. از این رو در شهر آرمانی فارابی، خیر افضل (سعادت آدمی و نیکی برین) تنها در اجتماع مدنی به دست می آید نه در اجتماعی که از آن کمتر یا ناقص باشد و انسان ها به حکم سرشت و برای رسیدن به کمال، نیازمند همکاری و تشکیل اجتماع اند، نیازهای آدمی چنان متنوع و فراوان است که هیچ کس به تنهایی نمی تواند همه آنها را برآورده سازد.[2] این اجتماع و تقسیم کاری اجتماعی است که همه افراد را در دست یابی به خواسته‌هایشان کامیاب می سازد. بنابراین جامعه مدنی محصول تقسیم کار اجتماعی است و تنها در چنین جامعه‌ای انسان به کمال و سعادتی که درخور آن است، دست می یابد.
فارابی در کنار ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی به پایگاه فرد در اجتماع بر حسب سرشت و استعداد او نظر دارد و بر این باور است که اگر فرد در جامعه به کاری که طبیعت او اقتضا دارد، بپردازد و سلسله مراتب اجتماعی و سیاسی بر حسب شایستگی افراد تشکیل شود، مدینه فاضله در زمین تحقق پیدا می کند. در نظر فارابی خود سیاست هدف نیست، بلکه هدف، سعادت است که آن هم جز با اجتماع به دست نمی آید".[3]
فارابی بر اساس غایت و هدف نظام سیاسی، نظام های سیاسی را به دو نوع تقسیم می کند:
1. نظام سیاسی فاضله،
2. نظام سیاسی غیرفاضله
غایت در نظام سیاسی فاضله، سعادت حقیقی است و در نظام سیاسی غیرفاضله سعادت ظنّی و پنداری.[4] از نظر فارابی، حکومت دولت فاضله، حکومتی است که بتواند افعال، سنن و ملکات ارادی را در کشور، ملت و حتّی خود دولت متمکّن، مستقر و نهادینه سازد که انسان و جامعه بتواند در پرتو آنها به سعادت حقیقی، هم در حیات دنیوی و هم به تبع آن در حیات اخروی نایل شود؛ لذا به حکومت، نظام سیاسی و دولتی که بتواند چنین امر خطیری را انجام دهد، نظام سیاسی فاضله می گویند که نظامی است تکاملی و اعتدالی و به کشورها و ملت هایی که تابع چنین حکومتی باشند، کشور و ملّت فاضله می گویند.[5
سرنوشت ساکنان مدینه فاضله به هم مرتبط است. در شهر آرمانی فارابی، ممکن نیست که یکی سعید و دیگری شقی باشد، یا همه اهل مدینه سعادت مند هستند و یا همه در نکبت و شقاوت اسیرند. با ذکر این مسئله مشخص می شود که در مدینه فاضله و اجتماع موفق مدنی ممکن نیست که گروهی در رفاه و نیک بختی به سر برند و اکثریتی برهنه، بینوا و تیره روز شوند؛ لذا فارابی چنین مدنیتی را مردود می داند و معتقد است: سعادت، یک کل است که هریک از اجزای جامعه مدنی صاحب سهمی مساوی از آن هستند.[6] بنابراین فضل چنین جامعه ای نتیجه کوشش جمعی است.
فارابی درباره رهبری و سیاست فاضله می گوید: "در این مدینه، رهبری حکومت می کند که «افضل» انسانها است و سیاست او نیز «سیاست فاضله» است که تنها در فضای همین مدینه امکان تحقّق می یابد".[7]
در این مدینه، تحول درونی به جای اصلاحات بیرونی، قرار می گیرد؛ لذا عقل انسان برای پذیرش حقایق، نیازمند استدلال و قلب او خواهان ایجاب و اقناع است. فارابی غلبه را به هر وسیله ای، چه زور و چه ریا دشمن شرافت و کرامت انسان و چاره ای ناکارساز برای مدنیّت می داند. آنچه شهروندان این شهرِ آرمانی را از دیگر شهرها متمایز می کند، معرفت نظری به اصول آسمانی و تقیّد عملی به فضایل و مکارم اخلاق است. فارابی اجزای مدینه را بر حسب نوع کار و ارزش خدمتی که به مدینه می کنند طبقه بندی می نماید.[8]
فلسفه وجودی مدینه فاضله، رساندن انسان ها به سعادت است و هدف غایی ریاست در مدینه، تسهیل راه های تحصیل سعادتِ اهل آن است، لذا ادراک جامع از فلسفه مدنی فارابی، منوط به شناخت سعادت در نظام فکری او است. بر اساس این تعریفِ فارابی «سعادت» نوعی شدن، تحرک و صعود از مرتبه احتیاج به ماده، به مرتبه مفارقتِ از ماده و رسیدن به کمال وجودی انسان و بقا در آن حال است. سعادت، عین خیر، غایت و اعظم اشیایی است که یک انسان می تواند به آن نایل شود. راه تحصیل سعادت نیز انجام اعمال ارادی نیک و تقیّد به افعال فضیلت مند و خودداری از شرّ، رذیلت و شقاوت است. سعادت در واقع نتیجه کار نیک و خودداری از هوای نفس است.[9]
اصل اساسی مورد نظر فارابی در هر دو نوع مدینه ای که ارایه می دهد «سعادت» است، اما از نظر فارابی «سعادت حقیقی» که می تواند باعث رشد، توسعه سیاسی، رواج عادات و سنن و فرهنگ و سازمانی فاضله در کشورها و ملت ها شود، تنها در نظام سیاسی فاضله قابل دسترسی است؛ لذا فارابی نخستین اصل از اصول مبانی فلسفی سیاسی خود را «سعادت» و شناخت سعادت و شناساندن آن و تمیز و تمایز بین سعادت حقیقی و سعادت پنداری قرار می دهد. فارابی پس از آن که به ذکر ویژگی های نظام سیاسی فاضله می پردازد، در مقابل به تبیین ویژگی های «مدینه فاسده» نیز اهتمام می ورزد. وی در فلسفه سیاسی خود قائل به چهار مدینه فاسده است:
اول. مدینه جاهله: مدینه ای است که مردمش نه سعادت را می شناسند و نه سعادت به نظرشان خطور می کند و از میان همه خیرات چیزی جز لذات را نمی شناسند.
دوم. مدینه فاسقه: آنچه را که اهل مدینه فاضله از خدا و عقل فعّال[10]شناخته اند می شناسند، ولی اعمالشان همانند مدینه جاهله است؛ می گویند ولی عمل نمی کنند.
سوم. مدینه متبدّله: آرا و کردارشان مانند مردم مدینه فاضله است، ولی در آن تصرف نموده کردارشان را به فساد آلوده کرده اند.
چهارم. مدینه ضالّه: مردم این مدینه درباره خدا و عقل، عقیده فاسدی ابراز می دارند و رئیس آن نیز مدعی دروغین وحی و نبوت است.[11]
ب. انسان شناسی
انسان بینی فارابی مانند ارسطو است؛ چرا که ذات انسان را مدنی بالطبع می داند. او معتقد است که بشر برای بقا و دست یابی به کمالات انسانی خویش نیازهایی دارد که به تنهایی از عهده تدارک آنها برنمی آید. در واقع تأمین نیازهای انسان در گرو تشکیل جامعه ای است که هریک از اعضای آن عهده دار برطرف کردن بخشی از این نیازها گردد. از این رو آدمی بر حسب فطرت خویش به اجتماع گرایش دارد و می خواهد در مجاورت هم نوعان زندگی کند. در حقیقت نیاز متقابل انسان ها به یکدیگر عامل بر پایی جوامع بوده است تا مردم به دور هم گردآیند و به یاری هم به کمال و سعادت نزدیک شوند.[12]
فارابی بین مفاهیمی؛ چون عقل، وحی، سیاست و شریعت جدایی قائل نیست،بلکه بیشترین تلاش‌ها را در جهت هماهنگی آنها انجام داده است. اساساً فرض اصلی فارابی پیوند دادن سیاست با حکمت بوده است؛ زیرا فارابی غایت انسان ها را سعادت، و تحقق سعادت را در پرتو سیاست حکیمانه دانسته است که در این صورت نسبت سیاست با حکمت ضروری می‌شود. از دید فارابی راه رسیدن انسان به سعادت حقیقی عدالت است و عدالت محور حرکت انسان در مسیر کمال و دست یابی به سعادت.[13]
فارابی معتقد است که رأی جمعی و قصد همگانیِ شهروندان، شرط حصول سعادت است؛ یعنی اصلاح طلبی یک مصلح و همراهی گروهی از خیراندیشان. این مصلح که رئیس مدینه فاضله هم هست، انسان کاملی است که هم عقل است و هم معقول. این فرد کسی است که روح او به عقل فعّال متصل است و معرفت را از طریق وحی از عقل فعّال می گیرد. رئیس مدینه یا پیامبر خواهد بود یا امام.[14]


--------------------------------------------------------------------------------


[1]حسینی کوهساری، اسحاق؛ تاریخ فلسفه اسلامی، ص 89، تهران، نشر بین الملل، 1387.

[2] فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ص 77-78.

[3]حسینی کوهساری، تاریخ فلسفه اسلامی، ص 88.

[4] کیخا، عصمت، نگاهی به پیوند قدرت و اخلاق در فلسفه سیاسی فارابی، پگاه حوزه، 23 اردیبهشت 1385، ش 182.

[5] همان.

[6] همان.

[7] فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ص 86.

[8]کیخا، عصمت، نگاهی به پیوند قدرت و اخلاق در فلسفه سیاسی فارابی.

[9]همان.

[10]عقل فعّال: عقل دهم در سلسله طولی عقول و به تعبیر فارابی، روح الامین یا روح القدس، آخرین عقول مفارقه سماوی است که نه در ماده بوده و نه در ماده خواهد بود و این عقل همیشه فعال است. او عقل فعال را واهب الصدور می داند که معقولات در آن موجودند و اوست که آنها را به عقل انسانی ارزانی می دارد.

[11]حسینی کوهساری، تاریخ فلسفه اسلامی، ص90.

[12]نوروزی، فرشاد، بررسی و مطالعه شخصیت و اندیشه های سیاسی- اجتماعی فارابی و آیت الله خمینی، سایت رسمی انجمن احیاگران فلسفه نو.

[13]همان.

[14]فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ص86

سلام
در ادامه دومطلب فوق بد نیست نظر حضرت امام رحمت الله علیه فیلسوف بزرگ و رهبر معظم انقلاب اسلامی را در باب هنر متعالی ببینیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهه‌های عشق و شهادت و شرف و عزت سرمایه زوال‌ناپذیر آن گونه هنری است که باید، به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیبا پسند طالبان جمال حق را معطر کند. تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - اسلام ائمه هدی - علیهم السلام - اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت‌ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‌داری مدرن و کمونیسم خون‌آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد، و در یک کلمه " اسلام آمریکایی " باشد.
هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می‌برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهان‌خواران شرق و غرب، و در راس آنان آمریکا و شوروی، را بیاموزد. هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی‌دغدغه کوله بار مسوولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌اند. و هنرمندان ما در جبهه‌های دفاع مقدسمان این گونه بودند، تا به ملا اعلا شتافتند. و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی‌درد را رسوا نمودند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.

30/6/67
روح الله الموسوی الخمینی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی